صفحه اصلی | عناوین مطالب | تماس با من | پروفایل | قالب وبلاگ
ﻫﺮﻭﻗــــــــــــــــــﺖ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ
ﻣﯿﺮﻓﺖ ﺟــــــــــــــــــﺎﯾﯽ ﻭﻣــــــــــــــــــﻨﻮ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺵ
ﻧﻤﯿﺒﺮﺩ , ﻣﺚ ﺑﻘــــــــــــــــــﯿﻪ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ
ﭘﺸﺘﺶ ﮔــــﺮﯾﻪ ﻭ ﺍﻟﺘـــــــﻤﺎﺱ ﻧﻤﯿکـــــــــــــﺮﺩﻡ
ﻭﻟﯽ ﺑﻪ ﻣﺤﻀــــــــــــــــــﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﺮﻓﺖ ﻣﯿــــــــــــــــــﺘﺮﮐﯿﺪﻡ ﺍﺯ
ﮔﺮﯾﻪ. . .
ﺑﺰﺭﮔــــــــــــــــــﺘﺮ ﮐﻪ ﺷﺪﻡ ﺭﻓﺘﻨﺎﯼ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺭﻭ ﺩﯾﺪﻡ ,
ﭼﯿــــــــــــــــــﺰﺍﯼ
ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻡ ﺍﻣﺎ ﻫﺮﮔﺰ ﺑــــــــــــــــــﺮﺍ ﺩﺍﺷﺘﻨﺸﻮﻥ
ﺍﻟﺘﻤﺎﺱ ﻧــــــــــــــــــﮑﺮﺩﻡ . . .
ﻭﻟــــــــــــــــــﯽ ﺷﺒﺎﯼ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺗﻮ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺑﻐﺾ
ﮐﺮﺩﻣﻮ ﻭ ﺣﺴــــــــــــــــــﺮﺕ ﺧــــــﻮﺭﺩﻡ . . .
ﻫــــــــــــــــــﻨﻮﺯﻡ ﻫﻤﻮﻧﻢ
ﻫﺮﮔﺰ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺍﺷــــــــــــــــــﺘﻦ ﻭ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﭼﯿﺰﯼ ﯾﺎ ﮐﺴﯽ
ﺍﻟﺘﻤﺎﺱ
ﻧﻤﯿﮑﻨﻢ
ﻓﻘﻂ ﺑــــــــــــــــــﯽ صدا میشکنم !!!!
می گویند :
خوش به حالت ...
از وقتی رفته خم به ابرو نیاوردی ...
نمی دانند ، بعضی دردها کمر خم می کند نه ابرو !!
تجســم کـن کنـارت بـاشـد
شـب... قبــل از خــواب...
نگـاهـش کنــی تـا
مطمئــن شـوی کـه هـسـت
کـه مـی مـانــد
صبـح کـه بیـدار می شــوی
هنــوزم هـسـت... کـه خـواب نیسـت
فکـرش را بکــن!
نگــرانیــت را بفهمــد
نگـاهـت کنــد
ببــوسـدت... نـزدیـک تــر شـود...
طــوری کـه نفسـش صـورتـت راگـرم کنــد، بگــویـد:
بخـواب عــزیـزم! کنــارت هـستــم!
و ایــن یعنــــــی خــود خــود زنـدگــــــی
گاهی
نیاز داری به یه آغوش بی منت
که تو رو فقط و فقط واسه خودت بخواد
که وقتی تو اوج تنهایی هستی
با چشماش بهت بگه :
هستم تا ته تهش! هستی؟؟؟
گفته باشم …
من درد میکشم اما تو چشمهایت را ببند،
سخت است بدانم میبینی و بی خیالی …
تویی که روزگاری برایم درمان بودی ..
کاش می فهمیدی
برای این که تنهایم ، تو را نمی خواهم
برعکس
برای این که میخواهمت ، تنهایم . . .
همـــــه آدم ها ...
بودنشان دلت را گرم نميکند ،
و با رفتنشان دلت نميگــيرد ...
اما بعضي ها فرق دارند ...
وقتي وارد زندگيات ميشوند
همه جاهاي خالي را پر ميکند...
دوست داري هميشه کنارت باشند..
از نگاه کردنشان سير نميشوي ..
تعدادشان زياد نيست ،
اين آدمها را نبـــايد از دست داد ،
اين آدم ها دوست داشتني اند ..
انگيــــــزه زندگي اند ...
بايد هميـــــــــشه باشند
تا آخــــــــر دنــــــيا ...این را بفهم
هی کسی که به من ایراد میگیری
من منم....پسری از همین خاک
با یک پیچیدگی ساده و مقداری بــی حوصِــلِگــیه زیـــاد !!!
تخریب می کنم آنچه را که نمی توانم باب میلم بسازم...
آرزو طلب نمیكنم، آرزو میــــــسازم...
لزومی ندارد من همانی باشم که تو فکر می کنی
من هـمانـــــی ام که حتی فکــرش را هم نمی توانی بکنی ...
لبخند می زنم و او فکر میکند بازی را برده
هرگز نمی فهمد با هر کسی رقابت نمی کنم...
زانــو نمـــی زَنم، حتی اگر سقف آسمان ، کوتاهتر از قد من باشد
زانــو نمـــی زَنم، حتی اگر تمام مردم دنیا روی زانوهایشان راه بروند
مــَـــن زانــو نمـــی زَنم....
آرايش ملايمي بكن
پيراهن دخترونه اي بپوش
از همون رنگابارنگا
كيك شكلاتي اي بپز
منتظر بمون تا بياد
خسته كه از سر كار اومد
حوصله ي هيچ كاريو نداره
اما تا تو رو ميبينه همينجور ماتت ميمونه
نميدونه حرفي بزنه يا كه بخنده
اما تو اصلا بهش فرصت هيچ عكس العمليو نده بپر تو بغلش يه خدا قوت بهش بگو
بعد برو سراغ شاهكاري كه واسش درست كردي .كيك شكلاتيو واسش بيار
اونم همونطور نيگات كنه
از همون نگاهاي مردونه
بعد تو سرتو كج كني بگي چايي يا قهوه آقا؟اونم اداتو دربياره سرشو كج كنه بگه قهوه بانو
ميري كه بري آشپزخون
يهويي صدات كنه بگه اي واي ميدوني چي شد ؟با دل نگروني روتو برگردوني بگي چي شد؟نيگات كنه و دستاتو تو دستاش بگيره بغلت كنه و بگه:
آخيييييش خستگيم در رفت.
همه گفتند:
بخشش از بزرگان است،
من بخشیدم و هیچ کس نگفت
چقدر بزرگ شدى
همه گفتند:
بلد نبودى حقت را بگیرى …!
به سلامتی پسری که میتونست
اما دست نزد گفت :شاید مال هم
نباشیم نمی خوام دست خورده
باشی!!!
براتون پیش اومده وقتی پای تلفن باید خداحافظی کنید
اما هنوز دلتون میخواد صداشو بشنوید یهو میگید راستی؟!
میگه : جانم...؟! آروم میگی : دوســـتـــت دارم.......
آخ .... که این چند ثانیه آخر چقدر می چســـــبـــه......!
یه وقتایی لازم نیست حرفی زده شه بین دو نفر...
همین که دستت رو آروم بگیره.....
یه فشار کوچیک بده.....
این یعنی من هستم تا آخرش.....
همین کافیه....!
شخصیت من را با برخوردم اشتباه نگیر...
شخصیت من چیزیست که من هستم،
اما برخورد من بستگی دارد به اینکه " تو " که باشی...!!!
توی جاده ای که انتهاش معلوم نیست
پیاده یا سواره بودن فرقی نمیکنه
اما اگر همراهی باشه که تنهات نذاره
بی انتها بودن جاده آرزوت میشه...
حـرف دلـت را امـروز بـزن
اگـر امـروز گفتـی
اسمـش "حـرف دل" اسـت
اگـر نگفتـی
فـردا می شـود " درد دلـت " !!!
مهــمــترین درســـی کــه از زنـــدگی آمـــوختـــم ایــن بــود
کـــه هیــچ کـــس شبیـــه حــرفهـــایــش نبــود...!
بــ ـه کبــ ـریـ ـت نیـ ـازی نـیـسـ ـت!
سیـ ـ ـگـ ــار را بـــر لـبـــم مـ ـ ـی گـــذارم و
بـ ـه درد هـــایــ ـم فکـــ ـر میــ ـکــ ـنــ ـم
خــودش آتـ ـ ـش مـ ـی گیـ ـرد . . .!
اون دخترایی که وقتی دوتا لات میبینن عوض لبخند ،چادرشونو محکم تر میگیرن....
دخترایی که چادرشون خاکی و گلی و خیس میشه ولی از سرشون باز نمیشه....
دخترایی که سرشون بره چادرشون نمیره....
دخترایی که آروم و سنگین قدم بر میدارن که مبادا دل نامحرمی بلرزه....
دخترایی که زیباییشونو عرضه نمیکنن به هرکس و ناکسی....
دخترایی که از هر کس و ناکسی دل نمیبرن.....
دخترایی که بهشون میگن امل ولی بازم سکوت میکنن تا مبادا ترک بردارد چینی نازک عفتشون...
دخترایی که میراث زهرا (سلام الله) رو خوب حفظ کردن....
مث ماه یه دونه اند ،باید قدرشون رو دونست
هویشه سلامت باشی
=====================================
زن زیبایی به عقد مرد زاهد و مومنی در آمد.
مرد بسیار قانع بود و زن تحمل این همه ساده زیستی را نداشت.
روزی تاب و توان زن به سر رسید و با عصبانیت رو به مرد گفت: حالا که به خواسته های من توجه نمی کنی، خود به کوچه و برزن می روم تا همگان بدانند که تو چه زنی داری و چگونه به او بی توجهی می کنی، من زر و زیور می خواهم!
مرد در خانه را باز کرد و روبه زن می گوید: برو هر جا دلت می خواهد!
زن با نا باوری از خانه خارج شد، زیبا و زیبنده!
غروب به خانه آمد .
مرد خندان گفت: خوب! شهر چه طور بود؟ رفتی؟ گشتی؟ چه سود که هیچ مردی تو را نگاه نکرد .
زن متعجب گفت: تو از کجا می دانی؟
مرد جواب داد: و نیز می دانم در کوچه پسرکی چادرت را کشید!
زن باز هم متعجب گفت : مگر مرا تعقیب کرده بودی؟
مرد به چشمان زن نگاه کرد و گفت: تمام عمر سعی بر این داشتم تا به ناموس مردم نگاه نیاندازم، مگر یکبار که در کودکی چادر زنی را کشیدم!
----------------------------------------------------------------------------------------------
ﻧﮕﺎﻩ ﻫﺎ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﭘﺮﺩﻩ ﺳﯿﻨﻤﺎ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﮐﺮﺍﻥ ﻓﻴﻠﻢ
ﺷﺮﻭﻉ ﺷﺪ . ﺩﺭ ﺁﻏﺎﺯ، ﻓﻴﻠﻢ ﺳﻘﻒ ﻳﮏ ﺍﺗﺎﻕ ﺭﺍ ﻧﺸﺎﻥ
ﻣﻴﺪﺍﺩ . ﺩﻭ ﺩﻗﻴﻘﻪ ﺑﻌﺪ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺳﻘﻒ ﺍﺗﺎﻕ ﺑﻮﺩ، ﺳﻪ
ﺩﻗﻴﻘﻪ ﺑﻌﺪ، ﭘﻨﺞ ﺩﻗﻴﻘﻪ ﺑﻌﺪ ﻭ ... ﻫﺸﺖ ﺩﻗﻴﻘﻪ ﺍﻭﻝ
ﻓﻴﻠﻢ ﻓﻘﻂ ﺳﻘﻒ ﺍﺗﺎﻕ ﺑﻮﺩ؛
ﺻﺪﺍﯼ ﻫﻤﻪ ﺩﺭ ﺁﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺣﺎﺿﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺗﺮﮎ
ﺳﻴﻨﻤﺎ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺩﻭﺭﺑﯿﻦ ﺣﺮﮐﺖ ﮐﺮﺩ ﻭ ﭘﺎﯾﯿﻦ
ﺁﻣﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺟﺎﻧﺒﺎﺯ ﻗﻄﻊ ﻧﺨﺎﻋﻲ ﺧﻮﺍﺑﻴﺪﻩ ﺭﻭﻯ ﺗﺨﺖ
ﺭﺳﯿﺪ ﻭ ﺍﻳﻦ ﺟﻤﻠﻪ ﺯﯾﺮﻧﻮﯾﺲ ﺷﺪ:
<< ﺍﯾﻦ ﺗﻨﻬﺎ ۸ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﻰ ﭼﻨﺪﯾﻦ ﺳﺎﻟﻪ ﺍﯾﻦ ﺟﺎﻧﺒﺎﺯ
ﺑﻮﺩ ﻭ ﺷﻤﺎ ﻃﺎﻗﺖ آن را ﻧﺪﺍﺷﺘﯿﺪ .>>
ﺍﺻﻼ ﭘﺴﺮﻩ ﻭ ﻣﺮﺩﻭﻧﮕﯽ ﮐﺮﺩﻧﺎﺵ !
ﻋﻄﺮ ﺗﻠﺦ ﻭ ﺳﺮﺩ ﺯﺩﻧﺎﺵ !
ﺩﺍﺩ ﺯﺩﻧﺎﺵ !
اخم کردناش !
ﻧﺎﺯ ﮐﺸﯿﺪﻧﺎﺵ !
ﻣﻐﺮﻭﺭ ﺑﻮﺩﻧﺎﺵ !
ﯾﻪ ﺟﻮﺭ ﺧﺎﺹ ﻣﻬﺮﺑﻮﻥ ﺷﺪﻧﺎﺵ !
ﺍﺻﻼ ﭘﺴﺮﻩ ﻭ ﺗﻪ ﺭﯾﺸﺶ !
ﭘﺴﺮﻩ ﻭ ﺗﺨﺲ ﺑﺎﺯﯾﺎﺵ
دنیای ما پسرا :
پر ازپیراهن و شلوار ،پر از کتونی و عطر ،پر از قرار با رفیقامون ،تلفنهای ۱
دقیقه ای با موضوع چه کاره ای داداش بریم بچرخیم؟
یه یادگاری …
حرفی در کار نیست قولی وجود نداره همه تو دل خودمون میمونه…
آهنگ گوش دادنای نصف شب تو اتوبانا …
با ناراحتی به یه عکس نگاه کردن
دوش گرفتن های ۵ دقیقه ای
۱۰۰۰ بار این جمله رو تکرار کردن:به ما نمیخوری آخه…
اس ام اس دادنای شبونه:گورباباش ( که کلی غم پشتش نشسته )
کلمه های رمزی که فقط خودمون معنیشو میدونیم
رازایی که فقط خودمون ازشون خبر داریم
گپای ۴ – ۵ نفره دوره میز با نسکافه یا رو یه تخت با قلیون،مسخره کردن
همدیگه شوخی … گاهی بحث های جدی درباره ی آینده و کار
دنیای ما پسرا پر از پیراهن های مردونه و تنهایی و رفیقامون.
پر از تلاش برای مخفی کردن غمامون ..
بله غمایی هم هست که با سکوت نشون میدیم ……
دنياي دخترا :
پر از لاكای رنگارنگ..
رژ لبای پررنگ..
گردنبندای طلايی..
نقره ای..انگشتر و جواهر
پر از ست كردن دامن با تاپ
ساپورت, ساقای رنگی رنگی
پر از قرارای دخترونه
دوره همی...
تلفنای 2 ساعته با موضوع مخاطب خاص!!!
گريه كردنای يواشكی زير پتوهای صورتی
دفترچه خاطرات و عقايد
قول دادن به همديگه سر فراموش كردنای دوس پسرا!
قول دادن به هم و اينكه فردا يه روز جديده!
دوردورای پر شيطنت پاستا خوردن تو كافهء دنج...
آهنگ گوش دادنای نصف شبی ...
با ناراحتی به هم زنگ زدن و چن دقيقه بعد از شوخيای هم خنديدن/
آرايشگاه رفتنای هول هولكی/ 1000بار اين جمله رو تكرار كردن:تو كی ok
ميشی حالا من چيكا كنم؟
اس دادنای شبونه: بهت زنگ زد؟ نه؟ گور باباش:))
گپای 4 5 تايی دور ميز و نسكافه خوردن
مسخره كردن همديگه
كلمه های رمزی کِ فقط خودشون معنيشو ميدونن/رازايی کِ فقط خودشون ازشون خبر دارن
دنياشون پره از لباساي سفيد وتورای پف پفی و مخاطبای خاصشون...
کِ شاهزاده سوار بر اسب سفيدشونن :)
دنيای دخترا پره از احساسات پاك و روياهای دختروونه اس....
به سلامتی هردومون
ه کودکی گفتند : عشق چیست؟ گفت : بازی. به نوجوانی
برای بدست آوردنت نمی جنگم… !
به تکدی قلبت هم نمی آیم… !
دوستــــــــــــــت دارم،،،
فارغ از داشتنت….
نه التماس میکنم
نه خیره خیره نگاهت
فقط آه میکشم و سکوت میکنم
همین آه برای تمام زندگی ات کافیست
روزی که نگاهمان در هم آمیخت …
می خواستم بگویم که…
اما سکوت کردمحس کردم ، ازنگاهم ، رازم را خوانده باشی …
وقتی حس میکنم جایی در این کره خاکی...
نفس میکشی و من هم از همان نفسهایت نفس میکشم...
ارزو میکنم فقط باشی...
برای زنده بودنم همین کافیست...
ایســــــتــــاده ام …
بگـــذار ســـرنوشـــت راهـــش را بـــرود … !
مـــن ،
همیــن جا ،
کنار قـــول هـایت ،
درســــت روبــروی دوســـت داشتـــنت و در عمــــق نبـــودنت ،
محـــــکم ایــستاده ام !!
سکوت و صبوري مــــــــرا
به حســــابِ ضعف و بي کسي ام نگذاريد !
دلـــــــم به چيـــزهايي پاي بند است ...
که شما وفـــايتان قـــــد نــــميدهد..!
از روے کینــه نیــسـت اگــر خـَنجــر بــه سـینــه ات مــے زننــد
ایـن مردمــــان تنـــها بــه شــرط چاقـــو
دل مــــے برنـد!
دلـم ...
هنـوز ..
خیس خورده نگاه توست ..!!
نـازش بـدار ..!
که نلغــزد ..
از میان دستهایت ..!!
زندگی همین است
هر خاطره غروبی دارد...
هر غروبی خاطره ای...
و ما جایی بینِ امید و انتظار...چشم میکشیم تا روزگار مان بگذرد
گاهی هم فرق نمیکند چگونه...
فقط بگذرد
ساده می گویم عزیزم دل بریدن ساده نیست
چشمهای مهربانت را ندیدن ساده نیست
از زمان رفتنت خورشید را گم کرده ام
ناله های ابر را هر شب شنیدن ساده نیست
ساده نیست...!
فهمیدن احساس من
کار سختی نیست . . .
پاسخ به آن است که از هر کسی بر نمی آید !!!
یخ کرده ام از تنهایی...
خورشیدم انگار سرگرم سرزمین دیگریست !!!
دلم گرفته از این شهر
که آدمهایش،
همچون هوایش ناپایدارند...
گاه آنقدر گرم که نفست میگیرد...
گاه چنان سرد که بدنت میلرزد.... !
و عشق آن لحظه معنا پیدا میکند که
همدمت اجازه بوسیدن دهد
و تو با نهایت عشقی که در دل داری
بوسه بر پیشانی معشوقه ات بزنی !!!!
از خودم دور میشوم
تا به تو نزدیکتر باشم
این روزها . . .
" خیال "
تنها راه با تو بودن است !
به سلامتی دختر و پسری که …
سلامتی پسری که یه روز عاشق شد. . .
سلامتی دختری که یه روزعاشق شد. . .
سلامتی پسری که اندازه یه نگاه هم به عشقش خیانت نکرد. . .
سلامتی دختری که هیچی کم نذاشت. . .
سلامتی عشق پاکشون. . .
سلامتی اون همه خاطره ها و شیطنت هاو دیووونه بازی های زیر بارون
قرار گذاشتن ها خیس شدن ها از سرما به خود لرزیدن ها. . .
سلامتی دوستی که زیراب پسرو به دروغ زد. . .
سلامتی دختری که حرف دوست مثل خواهرش رو باور کرد. . .
سلامتی دختری که بی خبر خطش خاموش شد. . .
سلامتی اون قسم ها اون دوست دارمهایی که هیچوقت تحویل داده نشد. . .
سلامتی پسری که هر چی قسم خورد خواهش کرد اثری نداشت. . .
سلامتی دختری که با چشم خیس به پسر گفت ازت بدم میاد. . .
سلامتی پسری که رفت خدمت تا زود برگرده و دلشو بدست بیاره بره خواستگاری. . .
سلامتی ۲۱ ماه پست دادن ها و لحظه شماری ها دور بودن ها. . .
سلامتی روزی که پسر دعوت شدبه جشن عقد عشقش. . .
سلامتی اون شب. . .
سلامتی اون دوستایی که بخاطر حال پسر بغض داشتن
اما پسر خندیدتا جشن خراب نشه. . .
سلامتی اون خنده ی زوری. . .
سلامتی عروسی که ماه شده بود. . .
سلامتی عاقدی که اومد. . .
سلامتی شناسنامه ها. . .
سلامتی بغض پسر. . . سلامتی بار اول. . .
سلامتی بغض پسر. . . سلامتی بار دوم. . .
سلامتی بغض پسر. . . سلامتی بارآخر. . .
سلامتی پلاک زنجیری که پسر واسه زیر لفظی روز عقدش گرفت تو جیبش موند. . .
سلامتی زیر لفظی که یکی دیگه داد. . .
سلامتی پسری که هنوز امید داشت که به عشقش میرسه. . .
سلامتی اجازه بزرگترها. . .
سلامتی بله. . .
سلامتی بغض پسر. . .سلامتی چشم خیس دوستان. . .
سلامتی اون حلقه که جایگزین حلقه پسر شد. . .
سلامتی ماشین عروس. . .
سلامتی سستی زانو. . .سلامتی سیاهی چشم. . .
سلامتی اون شب. . .
سلامتی پاکت سیگار و نخهایی که با نخ قبلی روشن شد. . .
سلامتی فرداش. . .
سلامتی مهمونی که دختر گرفت. . .
سلامتی دوستایی که جمع شدن. . .
سلامتی شب و روزایی که سخت گذشت. . .
سلامتی دوستی که به دختر گفت اون حرفو به دروغ گفت از رو حسادت. . .
سلامتی دختری که با تمام وجود گریه کرد. . .
سلامتی تیغی که تیز بود. . .سلامتی رگ دست. . .
سلامتی دختری که خودکشی کرد. . .
سلامتی لحظه ای که به پسر خبر دادن . . .
سلامتی ملاقات تو بیمارستان. . .
سلامتی اون ۵ و ۶ دقیقه ی تنها با دختر. . .
سلامتی اون چشمای نیمه باز خیس. . .
سلامتی شرم دختر. . .سلامتی صبر پسر. . .
سلامتی قسمهایی که پسر به دختر داد تا فراموش کنه که زندگیش خراب نشه. . .
سلامتی قسم جون پسر. . .
سلامتی قبول کردن دختر. . .
سلامتی لحظه خداحافظی. . .
سلامتی چشمای خیس. . .سلامتی یه عمر تنهایی. . .
سلامتی حرفایی که نمیشد گفت ولی یه متن شد. . .
سلامتی خنده هایی کودکی که توی راه بود. . .
سلامتی دختری که مادر شد. . .
سلامتی پسری که حسرت پدر بودن تا ابد به دلش موند. . .
سلامتی هق هق هایی که پست شد تا دلی آروم شه. . .
سلامتی امشب. . .
سلامتی همه ی عاشقایی که هر گز به عشقشون نرسیدن
واز دور نگران یکی یه دونه شون بودن و با بغض با سکوتشون گفتن آهای غریبه
این که دستش توی دستای تویه همه دنیامنه
خیلی مراقبش باش